خودیاری و موفقیت

چگونه عادتی بسازیم که نتوان از آن اجتناب کرد

این متن بخش اول از فصل هشتم کتاب عادت‌های اتمی نوشته جیمز کلیر است

در دهه ۱۹۴۰، یک دانشمند هلندی به نام نیکو تینبرگن مجموعه‌ای از آزمایش‌ها انجام داد که درک ما از انگیزه‌ها را دگرگون کرد. تینبرگن که بعدها به خاطر تحقیقاتش جایزه نوبل دریافت کرد، در حال بررسی رفتار مرغ‌های دریایی «هرینگ» بود؛ پرندگان خاکستری و سفیدرنگی که اغلب در سواحل آمریکای شمالی دیده می‌شوند.

مرغ‌های دریایی بالغ، لکه قرمز کوچکی روی منقار خود دارند. تینبرگن مشاهده کرد که جوجه‌های تازه از تخم درآمده هر زمان که غذا می‌خواستند، این نقطه قرمز را نوک می‌زدند. در یکی از آزمایش‌ها، او مجموعه‌ای از منقارهای مصنوعی مقوایی ساخت، فقط یک سر بدون بدن. وقتی والدین از لانه دور می‌شدند، او این منقارهای مصنوعی را به جوجه‌ها نشان می‌داد. منقارها آشکارا جعلی بودند و تینبرگن تصور می‌کرد جوجه‌ها آن‌ها را کاملاً نادیده خواهند گرفت.

اما وقتی جوجه‌های کوچک نقطه قرمز روی منقار مقوایی را دیدند، با همان اشتیاق نوک زدند، انگار که به منقار مادر خود نوک می‌زنند. آن‌ها به وضوح به این نقاط قرمز علاقه داشتند، گویی این رفتار از بدو تولد در ژن آن‌ها کدگذاری شده بود. تینبرگن متوجه شد که هرچه لکه قرمز بزرگ‌تر باشد، جوجه‌ها سریع‌تر نوک می‌زنند. او سرانجام منقاری با سه لکه قرمز بزرگ ساخت و آن را بر فراز لانه قرار داد. جوجه‌ها چنان هیجان‌زده شدند که گویی با بهترین منقار دنیا روبه‌رو شده‌اند.

تینبرگن و همکارانش رفتار مشابهی را در حیوانات دیگر نیز کشف کردند. به عنوان مثال، غازهای «گریلاگ» پرندگانی هستند که روی زمین آشیانه می‌سازند. گاهی اوقات یکی از تخم‌های غاز از لانه بیرون می‌غلتد و روی علف‌ها می‌افتد. در این مواقع، غاز مادر به سمت تخم می‌رود و با منقار و گردن خود آن را به داخل لانه برمی‌گرداند.

تینبرگن کشف کرد که غاز هر شیء گرد نزدیک لانه، مانند توپ بیلیارد یا حتی یک لامپ را به داخل لانه می‌غلتاند. هرچه این شیء بزرگ‌تر باشد، واکنش غاز شدیدتر است. یک غاز حتی تلاش زیادی کرد تا یک توپ والیبال را به لانه برگرداند و روی آن بنشیند. درست مانند جوجه‌های مرغ دریایی که به طور خودکار نقاط قرمز را نوک می‌زدند، غاز گریلاگ نیز از یک قاعده غریزی پیروی می‌کرد: «هر وقت شیء گردی دیدم، باید آن را به لانه برگردانم. هرچه این شیء بزرگ‌تر باشد، باید بیشتر تلاش کنم.»

گویی مغز هر حیوان با مجموعه‌ای از قواعد رفتاری پیش‌فرض برنامه‌ریزی شده است و هنگامی که با نسخه اغراق‌شده‌ای از این قاعده مواجه می‌شود، به شدت واکنش نشان می‌دهد. دانشمندان به این نشانه‌های اغراق‌شده «محرک‌های فوق‌العاده» می‌گویند. محرک فوق‌العاده نسخه‌ای پیشرفته از واقعیت است—مانند منقاری با سه لکه قرمز یا تخمی به اندازه توپ والیبال—که واکنشی قوی‌تر از حالت عادی برمی‌انگیزد.

انسان‌ها نیز مستعد گرفتار شدن در دام نسخه‌های اغراق‌شده واقعیت هستند. برای مثال، غذاهای ناسالم سیستم پاداش‌دهی مغز ما را به هیجان می‌آورند. پس از صدها هزار سال شکار و جمع‌آوری غذا در طبیعت، مغز انسان ارزش زیادی برای نمک، شکر و چربی قائل است. این مواد اغلب سرشار از کالری هستند و در دوران اجداد باستانی ما بسیار کمیاب بودند. وقتی نمی‌دانید وعده غذایی بعدی شما از کجا تأمین می‌شود، خوردن هرچه بیشتر، استراتژی عالی‌ای برای بقا است.

امروزه، با وجود فراوانی غذا، مغز همچنان آن را مانند یک منبع کمیاب طلب می‌کند. این میل دیگر به نفع سلامت ما نیست، اما همچنان ادامه دارد؛ زیرا مراکز پاداش مغز در طول پنجاه هزار سال گذشته تغییر چندانی نکرده‌اند. صنعت مدرن غذا از این غرایز فراتر از هدف تکاملی آن‌ها استفاده می‌کند.

هدف اصلی علم مواد غذایی، خلق محصولاتی است که برای مصرف‌کنندگان جذاب‌تر باشند. تقریباً هر غذایی که در بسته‌بندی، جعبه یا شیشه به فروش می‌رسد، به نحوی تقویت شده است، حتی اگر فقط با افزودن طعم‌دهنده باشد. شرکت‌ها میلیون‌ها دلار برای یافتن بهترین سطح تردی چیپس یا مقدار دقیق گازدار بودن یک نوشابه هزینه می‌کنند. بخش‌های کاملی در شرکت‌ها به بهینه‌سازی احساس یک محصول در دهان اختصاص دارند—ویژگی‌ای که به آن «احساس دهانی» گفته می‌شود.

در نهایت، این استراتژی‌ها به دانشمندان غذا اجازه می‌دهد که برای هر محصول «نقطه لذت» پیدا کنند—ترکیب دقیق نمک، شکر و چربی که مغز شما را به هیجان می‌آورد و شما را به مصرف بیشتر ترغیب می‌کند. نتیجه این است که غذاهای فوق‌العاده خوش‌طعم جذابیت بیشتری برای مغز انسان دارند و باعث پرخوری می‌شوند. همان‌طور که استفان گویِنِت، متخصص علوم اعصاب و رفتارهای غذایی، می‌گوید: «ما بیش از حد در فشردن دکمه‌های خودمان موفق شده‌ایم.»

صنعت مدرن غذا و عادت‌های پرخوری که به وجود آورده است، فقط یک نمونه از قانون دوم تغییر رفتار است: *جذابیت ایجاد کنید.* هرچه یک فرصت جذاب‌تر باشد، احتمال تبدیل شدن آن به عادت بیشتر است.

اگر می‌خواهید احتمال انجام یک رفتار را افزایش دهید، باید آن را جذاب کنید. در ادامه بحث قانون دوم، هدف ما این است که یاد بگیریم چگونه عادت‌های خود را غیرقابل مقاومت کنیم. هرچند نمی‌توان هر عادت را به یک محرک فوق‌العاده تبدیل کرد، اما می‌توان هر عادت را جذاب‌تر کرد. برای این کار، باید ابتدا بفهمیم که یک میل چیست و چگونه کار می‌کند.

ما با بررسی یک امضای بیولوژیکی مشترک در تمام عادت‌ها شروع می‌کنیم: *اوج دوپامین.*

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
سبدخرید0
هیچ محصولی در سبد خرید نیست
ادامه و خرید محصول دیگر
0