زمینه، خود یک محرک است
این متن بخش دوم از فصل ششم کتاب عادتهای اتمی نوشته جیمز کلیر
محرکهایی که عادتها را فعال میکنند ممکن است ابتدا بسیار خاص باشند، اما با گذشت زمان، عادتهای شما نه تنها به یک محرک خاص بلکه به کل زمینهای که رفتار در آن رخ میدهد وابسته میشوند.
برای مثال، بسیاری از افراد در موقعیتهای اجتماعی بیشتر از زمانی که تنها هستند، نوشیدنی مصرف میکنند. در چنین مواقعی، محرک معمولاً یک نشانه واحد نیست، بلکه کل وضعیت است: دیدن دوستانی که نوشیدنی سفارش میدهند، شنیدن موسیقی در بار، یا دیدن نوشیدنیها روی پیشخوان.
ما عادتهای خود را به مکانهایی که در آنها رخ میدهند نسبت میدهیم: خانه، محل کار، یا باشگاه. هر مکان با برخی از عادتها و روالها ارتباط خاصی پیدا میکند. شما با اشیای روی میز کارتان، وسایل روی پیشخوان آشپزخانه و چیزهای موجود در اتاق خوابتان یک رابطه خاص برقرار میکنید.
رفتار ما نه بر اساس اشیای موجود در محیط، بلکه بر اساس رابطهای که با آنها داریم تعریف میشود. در واقع، این یک روش مفید برای درک تأثیر محیط بر رفتار شماست. به محیط خود به چشم اشیایی جدا از هم نگاه نکنید؛ بلکه به آن به چشم مجموعهای از روابط نگاه کنید. به این فکر کنید که چگونه با فضاهای اطراف خود تعامل دارید. برای یک نفر، کاناپه محلی برای مطالعه شبانه است، و برای دیگری، جایی برای تماشای تلویزیون و خوردن بستنی بعد از کار. افراد مختلف میتوانند خاطرات و عادتهای متفاوتی را به یک مکان مشترک نسبت دهند.
خبر خوب این است که میتوانید خود را آموزش دهید تا یک عادت خاص را با یک زمینه خاص پیوند دهید.
در یک مطالعه، دانشمندان از افراد مبتلا به بیخوابی خواستند تنها زمانی به تختخواب بروند که خوابآلود هستند. اگر نمیتوانستند بخوابند، به آنها گفته شد که به اتاق دیگری بروند تا زمانی که خوابآلود شوند. با گذشت زمان، افراد شروع به ارتباط دادن تختخواب با عمل خوابیدن کردند و برایشان آسانتر شد که به محض رفتن به تخت، سریع بخوابند. مغز آنها یاد گرفت که خوابیدن – نه مرور گوشی، نه تماشای تلویزیون و نه خیره شدن به ساعت – تنها فعالیتی است که در آن اتاق انجام میشود.
قدرت زمینه همچنین یک استراتژی مهم را نشان میدهد: تغییر عادتها در یک محیط جدید آسانتر است. این کار به شما کمک میکند از محرکها و نشانههای ظریفی که شما را به سمت عادتهای فعلیتان سوق میدهند، دور شوید. به یک مکان جدید بروید – یک کافیشاپ دیگر، یک نیمکت در پارک، یا گوشهای از اتاقتان که کمتر از آن استفاده میکنید – و یک روال جدید را در آنجا ایجاد کنید.
ایجاد یک عادت جدید در یک زمینه جدید آسانتر از ایجاد یک عادت جدید در برابر نشانههای رقابتی است. مثلاً اگر هر شب در اتاق خواب تلویزیون تماشا میکنید، ممکن است زود خوابیدن برایتان سخت باشد. یا اگر همیشه در اتاق نشیمن بازیهای ویدیویی انجام میدهید، تمرکز بر مطالعه در همان مکان دشوار خواهد بود. اما وقتی از محیط عادی خود خارج میشوید، تمایلات رفتاری قدیمیتان را پشت سر میگذارید و دیگر با نشانههای محیطی گذشته درگیر نیستید، که این امر اجازه میدهد عادتهای جدید بدون مزاحمت شکل بگیرند.
میخواهید خلاقتر فکر کنید؟ به یک اتاق بزرگتر، یک بالکن روی پشتبام، یا ساختمانی با معماری وسیع بروید. از فضایی که کار روزانهتان را در آن انجام میدهید فاصله بگیرید؛ فضایی که به الگوهای فکری فعلیتان مرتبط است.
در تلاش برای تغذیه سالمتر هستید؟ احتمالاً در فروشگاه مواد غذایی معمولی خود، به صورت خودکار خرید میکنید. یک فروشگاه جدید را امتحان کنید. ممکن است متوجه شوید که وقتی مغز شما نمیداند مواد غذایی ناسالم در کجا قرار دارند، پرهیز از آنها آسانتر میشود.
وقتی نمیتوانید به محیط کاملاً جدیدی بروید، محیط فعلی خود را بازتعریف یا بازآرایی کنید. یک فضای جداگانه برای کار، مطالعه، ورزش، سرگرمی و آشپزی ایجاد کنید. شعاری که من مفید میدانم این است: «یک فضا، یک کاربری».
وقتی کار خود را بهعنوان یک کارآفرین شروع کردم، اغلب روی کاناپه یا میز آشپزخانه کار میکردم. در شبها، متوجه شدم که جدا کردن کار از زمان شخصی بسیار دشوار است. آیا میز آشپزخانه دفتر کار من بود یا جایی که غذا میخوردم؟ آیا کاناپه جایی برای استراحت بود یا مکانی برای ارسال ایمیل؟ همهچیز در یک مکان اتفاق میافتاد.
چند سال بعد، توانستم خانهای بگیرم که یک اتاق جداگانه برای دفتر کارم داشت. بهطور ناگهانی، کار چیزی بود که «اینجا» انجام میشد و زندگی شخصی چیزی بود که «آنجا» اتفاق میافتاد. وقتی خط واضحی بین زندگی کاری و زندگی خانگی وجود داشت، برای من آسانتر بود که بخش حرفهای مغزم را خاموش کنم. هر اتاق یک استفاده اصلی داشت: آشپزخانه برای آشپزی بود و دفتر برای کار.