چرا مغز شما عادتها را میسازد
این متن بخش دوم از فصل سوم کتاب عادتهای اتمی نوشته جیمز کلیر است
یک عادت رفتاری است که به اندازه کافی تکرار شده است تا به صورت خودکار تبدیل شود. فرایند شکلگیری عادت با آزمایش و خطا آغاز میشود. هر زمان که با یک موقعیت جدید در زندگی مواجه میشوید، مغز شما باید تصمیم بگیرد که چگونه به آن پاسخ دهد. اولین باری که با یک مشکل مواجه میشوید، شما مطمئن نیستید که چگونه آن را حل کنید. مانند گربهی تورنادیک، شما فقط در حال امتحان کردن چیزها هستید تا ببینید چه چیزی کار میکند. در این دوره، فعالیت عصبی در مغز بالاست. شما با دقت در حال تجزیه و تحلیل موقعیت هستید و تصمیمات آگاهانهای درباره نحوهی عمل میگیرید. شما حجم زیادی از اطلاعات جدید را دریافت میکنید و سعی میکنید همه آنها را درک کنید. مغز در حال یادگیری موثرترین روش عمل است.
گاهی اوقات، مانند گربهای که بر روی یک اهرم فشار میآورد، شما به طور اتفاقی به یک راهحل برخورد میکنید. شما احساس اضطراب میکنید و متوجه میشوید که دویدن شما را آرام میکند. از کار روزانه خستهاید و یاد میگیرید که بازیهای ویدئویی به شما کمک میکند که آرام شوید. شما در حال کاوش، کاوش و کاوش هستید و سپس—بوم—یک پاداش.
پس از اینکه به طور تصادفی به پاداشی برخورد کردید، استراتژی خود را برای دفعه بعد تغییر میدهید. مغز شما بلافاصله شروع به ثبت وقایع پیش از دریافت پاداش میکند. لحظهای صبر کنید—این احساس خوبی داشت. درست قبل از آن چه کار کرده بودم؟
این چرخه بازخوردی است که پشت تمام رفتارهای انسانی قرار دارد: امتحان کنید، شکست بخورید، یاد بگیرید، متفاوت امتحان کنید. با تمرین، حرکات بیفایده از بین میروند و اقدامات مفید تقویت میشوند. این همان فرایند شکلگیری عادت است.
هر وقت با یک مشکل به طور مکرر روبهرو شوید، مغز شما شروع به خودکار کردن فرایند حل آن میکند. عادتهای شما تنها مجموعهای از راهحلهای خودکار هستند که مشکلات و استرسهایی که به طور مرتب با آنها مواجه میشوید را حل میکنند. همانطور که جیسون هره، دانشمند رفتار، مینویسد: «عادتها، در واقع، راهحلهای قابل اعتماد برای مشکلات مکرر در محیط ما هستند.»
با شکلگیری عادتها، سطح فعالیت در مغز کاهش مییابد. شما یاد میگیرید که به علائمی که پیشبینی موفقیت میکنند توجه کنید و همه چیزهای دیگر را نادیده بگیرید. وقتی موقعیتی مشابه در آینده پیش میآید، دقیقاً میدانید که باید به دنبال چه چیزی باشید. دیگر نیازی به تجزیه و تحلیل همه جوانب یک موقعیت نیست. مغز شما فرآیند آزمایش و خطا را نادیده میگیرد و یک قاعده ذهنی ایجاد میکند: اگر این، پس آن. این اسکریپتهای شناختی میتوانند به طور خودکار هر زمان که موقعیت مناسب باشد، دنبال شوند. حالا، هر وقت احساس استرس کردید، میل به دویدن پیدا میکنید. به محض اینکه از کار به خانه میرسید، کنترلر بازی ویدئویی را برمیدارید. انتخابی که زمانی به تلاش نیاز داشت، حالا خودکار شده است. عادت ساخته شده است.
عادتها میانبرهای ذهنی هستند که از تجربه آموخته شدهاند. به نوعی، یک عادت فقط حافظهای از مراحل قبلی است که برای حل یک مشکل در گذشته دنبال کردهاید. هرگاه شرایط مناسب باشد، میتوانید از این حافظه استفاده کنید و همان راهحل را به طور خودکار اعمال کنید. دلیل اصلی اینکه مغز گذشته را به خاطر میسپارد این است که پیشبینی کند که چه چیزی در آینده کار خواهد کرد.
فرایند شکلگیری عادت بسیار مفید است زیرا ذهن آگاه مغز، گلوگاه آن است. مغز تنها میتواند به یک مشکل در یک زمان توجه کند. در نتیجه، مغز شما همیشه در تلاش است تا توجه آگاهانه شما را برای هر وظیفهای که ضروریتر است، حفظ کند. هر زمان که ممکن باشد، ذهن آگاه دوست دارد وظایف را به ذهن ناخودآگاه واگذار کند تا به صورت خودکار انجام دهد. این دقیقاً همان چیزی است که زمانی که یک عادت شکل میگیرد، اتفاق میافتد. عادتها بار شناختی را کاهش میدهند و ظرفیت ذهنی را آزاد میکنند تا بتوانید توجه خود را به وظایف دیگر اختصاص دهید.
با وجود کارایی آنها، برخی از افراد هنوز در مورد مزایای عادتها سوال میکنند. استدلال به این صورت است: «آیا عادتها زندگی من را کسلکننده میکنند؟ من نمیخواهم خودم را در یک سبک زندگی که از آن لذت نمیبرم، محصور کنم. آیا انجام چنین کارهایی زندگی را از رنگ و جنبوجوش میاندازد؟» به هیچ وجه. چنین سوالاتی یک دوگانگی کاذب ایجاد میکنند. اینها به شما میگویند که باید بین ساختن عادتها و رسیدن به آزادی انتخاب کنید. در واقع، این دو یکدیگر را تکمیل میکنند.
عادتها آزادی را محدود نمیکنند. آنها آن را ایجاد میکنند. در حقیقت، افرادی که عادتهایشان را مدیریت نکردهاند، اغلب کسانی هستند که کمترین آزادی را دارند.
بدون عادتهای مالی خوب، همیشه برای به دست آوردن پول بعدی در تلاش خواهید بود. بدون عادتهای سالم، همیشه کمبود انرژی احساس خواهید کرد. بدون عادتهای خوب یادگیری، همیشه احساس خواهید کرد که از روند یادگیری عقب ماندهاید. اگر همیشه مجبور باشید در مورد کارهای ساده تصمیم بگیرید—چه زمانی باید ورزش کنم، کجا بنویسم، چه زمانی قبضها را پرداخت کنم—آنگاه زمان کمتری برای آزادی خواهید داشت. تنها با آسانتر کردن اصول زندگی میتوانید فضای ذهنی لازم برای تفکر آزاد و خلاقیت را ایجاد کنید.
برعکس، زمانی که عادتهای خود را تنظیم کردهاید و اصول زندگی انجام شدهاند، ذهن شما آزاد است تا بر چالشهای جدید تمرکز کند و مجموعه بعدی مشکلات را حل کند. ساختن عادتها در حال حاضر به شما این امکان را میدهد که در آینده بیشتر به آنچه میخواهید بپردازید.
مغز شما یک تشخیصدهنده پاداش است. در طول زندگی، سیستم عصبی حسیتان بهطور پیوسته نظارهگر است که کدام اقدامات نیازهای شما را برآورده کرده و لذت میبخشند. احساسات لذت و ناامیدی بخشی از مکانیزم بازخوردی هستند که به مغز کمک میکند تا اقدامات مفید را از بیفایده تشخیص دهد.
پاداشها این چرخه بازخورد را تکمیل کرده و چرخه عادت را کامل میکنند. اگر یک رفتار در هر کدام از چهار مرحله ناکافی باشد، به عادت تبدیل نخواهد شد. اگر نشانه را حذف کنید، عادت هرگز آغاز نمیشود. اگر میل را کاهش دهید، انگیزه کافی برای عمل نخواهید داشت. اگر رفتار را دشوار کنید، قادر به انجام آن نخواهید بود. و اگر پاداش نتواند نیاز شما را برآورده کند، هیچ دلیلی برای تکرار آن در آینده نخواهید داشت. بدون سه مرحله اول، رفتاری رخ نمیدهد و بدون هر چهار مرحله، رفتاری تکرار نخواهد شد.