عادتهای شما میتوانند به نفع یا به ضرر شما رشد کنند.
متن پیش رو قسمتی از کتاب عادتهای اتمی نوشته جیمز کلیر است
رشد مثبت
– بهرهوری رشد میکند.
انجام یک کار اضافی شاید در یک روز چندان به چشم نیاید، اما در طول یک دوره کاری تأثیر بزرگی خواهد داشت. تأثیر خودکار کردن یک وظیفه قدیمی یا تسلط بر یک مهارت جدید حتی بیشتر است. هرچه بتوانید کارهای بیشتری را بدون فکر کردن انجام دهید، مغز شما برای تمرکز روی موضوعات دیگر آزادتر خواهد بود.
– دانش رشد میکند.
یادگیری یک ایده جدید شما را نابغه نمیکند، اما تعهد به یادگیری مادامالعمر میتواند زندگی شما را تغییر دهد. هر کتابی که میخوانید، علاوه بر اینکه ایدهای تازه به شما میآموزد، راههای جدیدی برای اندیشیدن به ایدههای قدیمی را نیز باز میکند. وارن بافت میگوید: «دانش مانند بهره مرکب است. اینگونه عمل میکند.»
– روابط رشد میکنند.
رفتار شما بازتاب خود شما را در دیگران ایجاد میکند. هرچه به دیگران بیشتر کمک کنید، آنها هم بیشتر تمایل به کمک به شما خواهند داشت. مهربان بودن در هر تعامل میتواند با گذشت زمان شبکهای وسیع و قوی از ارتباطات برایتان بسازد.
رشد منفی
– استرس رشد میکند.
ناراحتی از ترافیک، فشار مسئولیتهای فرزندپروری، نگرانی از تأمین مالی و فشار خون کمی بالا به تنهایی قابلتحملاند، اما با گذشت زمان، این فشارهای کوچک به مسائل جدی سلامت تبدیل میشوند.
– افکار منفی رشد میکنند.
هرچه بیشتر خود را بیارزش، احمق یا زشت بدانید، بیشتر به این باور عادت میکنید. به همین ترتیب، هرگاه افراد را عصبانی، ناعادلانه یا خودخواه ببینید، آنها را در همه جا خواهید یافت.
– خشم رشد میکند.
شورشها و اعتراضات معمولاً نتیجه یک رویداد نیستند، بلکه زنجیرهای از ناراحتیهای کوچک و روزانه است که سرانجام با یک رویداد بزرگ فوران میکنند.
روند واقعی پیشرفت
تصور کنید یک مکعب یخ روی میز شما قرار دارد. دمای اتاق سرد است و نفس شما دیده میشود. کمکم دمای اتاق شروع به بالا رفتن میکند:
-۳.۳۳ درجه سانتیگراد.
-۲.۷۸ درجه سانتیگراد.
-۲.۲۲ درجه سانتیگراد. هنوز یخ ذوب نشده است.
-۱.۶۷ درجه سانتیگراد.
-۱.۱۱ درجه سانتیگراد.
-۰.۵۶ درجه سانتیگراد. باز هم چیزی تغییر نکرده است. تا این که به ۰ درجه سانتیگراد میرسد و یخ شروع به ذوب شدن میکند. تغییری که به نظر ناچیز میرسید، به یکباره تغییری بزرگ ایجاد کرد. لحظات تحول غالباً نتیجهٔ تلاشهای پیوستهای هستند که پتانسیل لازم برای تغییر بزرگ را جمع کردهاند.
در زندگی، بسیاری از تغییرات همینگونه رخ میدهند. مثل یک بیماری که سالها به صورت نامحسوس رشد میکند و ناگهان بدن را تسخیر میکند، یا بامبو که سالها زیر زمین ریشه میدواند و سپس در عرض چند هفته ۹۰ فوت رشد میکند.
عادتها نیز چنیناند؛ آنها معمولاً تا رسیدن به یک آستانه خاص به نظر بیتأثیر میآیند. در مراحل اولیه یک هدف، غالباً درهای از ناامیدی وجود دارد، چرا که انتظار دارید به سرعت پیشرفت کنید، اما تغییرات در ابتدا ناملموس هستند و به نتیجهای نمیرسید.
این یکی از دلایل اصلی است که حفظ عادتهای خوب دشوار است. افراد چند تغییر کوچک انجام میدهند، اما چون نتیجه ملموسی نمیبینند، دست میکشند. شما فکر میکنید «یک ماه هر روز دویدهام، پس چرا تغییری در بدنم نمیبینم؟» این نوع تفکر به سادگی عادتهای خوب را از بین میبرد.
برای ایجاد تفاوت واقعی، عادتها باید آنقدر ادامه پیدا کنند تا از این مانع عبور کرده و به مرحله جدیدی از عملکرد برسند.
سکوی بالقوه پنهان
اگر در ایجاد یک عادت خوب یا ترک عادت بد به مشکل برخوردهاید، دلیل آن ناکارآمدی شما نیست. بلکه هنوز به سکوی بالقوه پنهان خود نرسیدهاید. شکایت از عدم پیشرفت در حالی که سخت کار کردهاید، مانند شکایت از ذوب نشدن یخ است، در حالی که دما را از ۲۵ به ۳۱ درجه افزایش دادهاید. کار شما هدر نرفته؛ بلکه در حال انباشت است. اتفاق بزرگ در ۳۲ درجه رخ میدهد.
وقتی از این نقطه عبور کنید، دیگران آن را موفقیتی ناگهانی خواهند دید. دنیا فقط رویدادهای چشمگیر را میبیند و از تمام آنچه قبل از آن رخ داده بیخبر است. اما شما میدانید که این پرش نتیجه کارهایی است که مدتها پیش انجام دادهاید.
همانند فشار زمینشناسی که باعث وقوع زلزله میشود، تغییرات ممکن است سالها زمان ببرند و سپس ناگهان اتفاق بیافتند.
تسلط نیاز به صبر دارد
اسپرز سنآنتونیو، یکی از موفقترین تیمهای NBA، نقلقولی از یعقوب ریس در رختکن خود دارد: «وقتی هیچ چیز به نظر نمیرسد کمک کند، به یک سنگتراش نگاه میکنم که شاید صد ضربه به سنگ میزند بدون آنکه ترک کوچکی روی آن ظاهر شود. ولی در صد و یکمین ضربه سنگ دو نیم میشود، و میدانم که این ضربه آخر نبود که باعث شد بلکه تمام ضربات قبلی بودند.»
تمام دستاوردهای بزرگ از آغازهای کوچک سرچشمه میگیرند
بذر هر عادت یک تصمیم کوچک است. با تکرار آن تصمیم، عادت شکل میگیرد و ریشه میدواند. از بین بردن یک عادت بد مانند بیرون کشیدن یک درخت بلوط قدرتمند است و ساختن یک عادت خوب مانند پرورش یک گل لطیف است، یک روز پس از روز دیگر.
چه چیزی تعیین میکند که ما بتوانیم عادتها را آنقدر حفظ کنیم تا از این سکوی بالقوه پنهان عبور کنیم و به طرف دیگر برسیم؟ چرا برخی به عادات ناخواسته گرفتار میشوند و برخی دیگر از اثرات مرکب عادتهای خوب بهرهمند میشوند؟